کودک درون شما پاسخ همه سوالات مهم زندگی را می‌داند!

شاید کمی تعجب کنید
اگر به شما بگوییم تمام چیزهایی که برای یک موفقیت بزرگ در زندگی نیاز دارید،
قبلا در شما وجود داشته و دارد…
در واقع زمانی که کودک بودید، شما استادِ مهارت های موفقیت فردی بودید ! بله، درست خواندید !
حدود ۹۰% آموزه های موفقیتی که مدرسین موفقیت امروزه تدریس می‌کنند، ریشه در رفتارهای کودکان دارد.

اما دست نامرئی جامعه اغلب به این کودک موفق دیکته کرده که چه رفتار عرف و طرزتفکر جامع-ای داشته باشد و کم کم کودک مهارت‌هایی را که داشت را فراموش کرد.

» کودک درونتان دقیقا کیست؟

بانی و شروع مباحث راجع به کودک درون کارل گوستاو یونگ است، نابغه ی دنیای روانشناسی که از پایه گذاران روانشناسی نوین است. آنچه که یونگ پیدا کرده بود رفتاری کودکانه در عمق رفتار بزرگسالان بود، اما هنوز راجع به آن هیچ نظر مشخصی نداشت.

بعدها روانشناس بنام امــِت فاکــس از واژه کودک کنجکاو استفاده کرد، چارلز وایتفیلد کلمه کودک درونی را مورد استفاده کرد و سپس در اریک بــرن در تحلیل رفتارش جایگاهی ویژه، مشخص  و طبقه بندی شده به کودک درون داد.

اریک برن، به زیبایی هرچه تمام تر رفتار انسان ها را بر پایه ۳ بعد شخصیتی تحلیل کرد. او معتقد بود یک فرد، از ۳ نفر در درون او یعنی والــد، بالـــغ و کــودک تشکیل شده است و رفتار او را در شرایط و وضعیت‌های مختلف شکل میدهند.

کودک درون در واقع بعُدِ خطرپذیر، ماجراجو و جاه طلب هر فرد است.

روانشانسان ثابت کرده‌اند اگر کودک درون شما آسیب دیده باشد و یا نقش او در وجود شما کمرنگ شود شما به سوی افسردگی میل پیدا می‌کنید و کم کم زندگی شما بی‌رمق و ملالت بار می‌شود.

حتی بسیاری از بیماری ها روحی و روانی مانند اعتیاد، اضطراب و بیخوابی به کمک احیای کودک درون قابل درمان است و در طی یک برنامه ۱۲ قدمی نقش کودک درون در زندگی افراد پررنگ تر می‌شود.

» چرا باید کودک درونم را بیدار کنم؟

به ساده ترین زبان: موفقیت‌های بزرگ در زندگی، بدون کمکِ کودک درون تان غیرممکن است.
هیچ‌کس و هیچ چیز نمی‌تواند به شما کمک کند به درآمد بالا، شغل رویایی، زندگی لوکس و … دست پیدا کنید مگر اینکه با کودک درون‌تان آشتی کرده باشید و به او اجازه دهید شما را به سمت خواسته‌تان هدایت کند.

به طرز عجیبی افراد موفق، زندگی شاد (که ریشه در کودک درون فعال دارد) و دستاوردهای بزرگی دارند.
همه آنها نه به صورت آگاهانه، بلکه به صورت کاملا ناخودآگاه به کودک درون شان اجازه داده‌اند تا فعالیت کند و به اساس الگوهای موفقیت کودکانه، آنها را به راحت ترین شیوه به سمت موفقیت هدایت کند.

برای مثال،

  • در زمان کودکی چگونه موفق شدید راه رفتن را بیاموزید؟
  • یک زبان جدید را چطور؟
  • اشیا را چطور شناختید؟
  • چطور خیلی راحت دوستان زیادی پیدا میکردید؟

آیا شگفت‌انگیز نیست در کوتاه ترین زمان در کسب مهم ترین مهارت‌ها و موفقیت‌ها پیروز شدید؟
حال فرض کنید براساس همان الگوی پیروزی، بخواهید دستاوردهای بزرگی در زندگی امروزه‌تان داشته باشید ! شما قادر خواهید بود در کوتاه ترین زمان ممکن؛

  • درآمدتان را افزایش دهید!
  • زندگی شادی داشته باشید!
  • کسب و کارتان را راه اندازی کنید!
  • دایره دوستی تان بزرگ تر کنید!
  • مهارت ها و زبان جدید یادبگیرید!
  • و …

وقتی کودک درونمان شاد باشد، زندگی ما پر از خوشبختی و رنگ‌های زیبا می‌شود،
آرامش پیدا خواهیم کرد، عشق در زندگی مان جریان پیدا خواهد کرد
و کنترل زیادی بر روی امور اطرافمان خواهیم داشت.

آیا داشتن یک زندگی خوب به کمک کودک درون غیرممکن است؟ ابـــــدا !
کافی‌ است بر اساس ۵ قدم که در ادامه می‌خوانید کودک درون تان را بیدار کنید و اجازه دهید او شما را به سادگی هرچه تمام‌تر به سمت موفقیت‌های بزرگ زندگی تان پیش ببرد.

این مقاله به زبان کاملا ساده و به دور از اصطلاحات پیچیده روانشناسی نوشته شده است و تنها با معرفی چند تکنیک ساده و قابل فهم به شما کمک می‌کند کودک درون‌تان را بیدار کرده و اجازه دهید راه موفقیت تان را به شما نشان بدهد.

خیلی وقت است کودک درون شما منتظر شماست تا بیدارش کنید…
جهت بیداری کودک درون تان کافی است ۵ قدم و ۵ کاری که در ادامه می‌خوانید را انجام دهید:

۱ » پاسخ منفی را قبول نکنید!

بهترین چیزی که می‌توانیم از کودکی مان یاد بگیریم، عدم پذیرش پاسخ منفی است!
آن‌قدر اصرار کنید، خواهش کنید، بحث کنید، مذاکره کنید تا اینکه به آنچه به آن اشتیاق دارید دست پیدا کنید.

کافی است به فروشگاهی بروید و استفاده کاربردی این استراتژی را مشاهده کنید؛
کودکی که میل فراوانی به شکلات دارد ابتدا از مادرش خواهش می‌کند برایش شکلات بخرد، زمانی که پاسخ منفی دریافت می‌کند، شروع به گریه کردن می‌کند، اگر بازهم پاسخ منفی دریافت کند، شروع می‌کند به مذاکره کردن (اگر برای من شکلات بخری، غذا را تا آخر می‌خورم…) و اگر بازهم پاسخ منفی دریافت کند شروع می‌کند به شلوغ کردن تا مادر مـــجبور شود برایش شکلات بخرد.

بدیهی است که این رفتارهای کودکانه در بزرگسالی کاملا خنده دار خواهند بود، اما علتی که باعث این رفتارها میشد، در بزرگسالی می‌تواند رفتارهای متفاوت اما با هدف مشابه‌ای باشند.


۲ » همه چیز قابل مذاکره است!

مذاکره از مهارت‌هایی است که هیچ‌کس به کودکان آموزش نداده، آنها در سر کلاس‌های درس ننشستند تا مذاکره یاد بگیرند اما به صورت بلفطره مذاکره کنندگان ماهری هستند.

اگر بخواهند بخوابند، با پدر یا مادرشان مذاکره می‌کنند “میشه بعد از دیدنِ کارتون بخوابم؟” اگر پاسخ منفی دریافت کنند مجددا مذاکره را با پیشنهاد امتیازی دیگر از سر می‌گیرند “اگر میخواهید بخوابم باید برایم داستان تعریف کنید” و …

کودک می‌داند هرآنچه را که می‌خواهد، میتواند شانس داشتنش را با ارائه پیشنهاد بدست آورد.
اما اغلب اوقات بزرگسالان این کار را نمی‌کنند ! اکثر کارمندان برای حقوق بیشتر مذاکره نمی‌کنند، اکثر بزرگسالان برای یک زندگی بهتر، با دنیای اطرافشان وارد مذاکره نمی‌شوند؛ زیرا کودک درون آنها خواب است و آنها اطلاع ندارند با مذاکره میتوانند یک زندگی بهتری داشته باشند.


۳ » خیلی سریع تغییر مسیر بدهید!

تاحالا به این رفتار کودکان دقت کردید در عرض ۲ ثانیه میتوانند از گریه به خنده تغییر حالت بدهند؟

آنها هنگام بازی سخت زمین می‌خورند، پایشان زخمی میشود، گریه می‌کنند و بعد از چسباندن چسب زخم سریع برمی‌گردند به بازی انگار هیچ اتفاقی نیافتاده؛ آنها چیزی را که می‌خواهند از مادر تقاضا می‌کنند، اگر پاسخ منفی بشوند مجددا اصرار می‌کنند و اگر باز هم پاسخ منفی بشوند به پدر رجوع می‌کنند.

اگر دقت کرده باشید، کودکان اجازه نمی‌دهند شکست و مسائل مربوط به آن زمان زیادی از فکر کردن شان را اشغال کند.

آنها به زیبایی هرچه تمام تر فقط و فقط به موفقیت فکر می‌کنند و برای همین هر شکستی را موقتی می‌پندارند و سریع از آن فاصله می‌گیرند و راه حل بعدی را انتخاب می‌کنند.

کودکان اشتیاق سیری ناپذیری از سعی و تلاش دارند. اگر سر راه شان دیوار باشد و به دیوار برخورد کنند، از آن بالا می‌روند، آنرا دور می‌زنند، با سنگ به دیوار می‌زنند… آنها هرکاری می‌کنند از دیوار رد شوند اما حتی ۱ دقیقه هم زمان برای ماتم گرفتن و زانو غم بغل کردن هدر نمی‌دهند.

از این به بعد، هر زمانی به مشکلی برخوردید، حتی ۱ دقیقه هم وقت تان را به اندیشه‌های منفی و مخرب اختصاص ندهید. به تنها چیزی که باید فکر کنید، موفقیت و گذر از مشکل است.


۴ » هر روز با ۵ نفر جدید آشنا شوید!

  • آیا دقت کردید افراد شاد دوستان بیشتری دارند؟
  • آیا دقت کردید کودکان چقدر سریع دوستان جدید پیدا می‌کنند؟

کافی است به پارک بروید و کودکای ۷ ساله را در میان کودکان هم سن و سالش که هیچ شناختی از همدیگر ندارند بگذارید و فقط تماشا کنید. آنها چنان با همدیگر بازی می‌کنند انگار چندین سال است همدیگر را می‌شناسند.

آیا آنها چیزی از شبکه‌سازی می‌دانستند؟ مسلما خیر…

قابلیت دوستیابی و حفظ دوستی از ویژگی های بارز و قابل تحسین کودکان است. برای مثال فرض کنید فروشنده‌ای که بتواند همانند کودکان هر کجا که هست، خیلی سریع دوستانی جدید پیدا کند، با آنها معاشرت کند و دایره دوستی و شبکه ارتباطی کاری‌اش را گسترش بدهد. آیا این فروشنده که به کودک درونش اجازه داده آزادانه فعالیت کند موفق می‌شود یا فروشنده‌ای که از برقراری ارتباط با غریبه‌ها هراس دارد؟

اجازه دهید کودک درون تان آزادانه فعالیت کند، روابط جدیدی با غریبه‌ها ایجاد کنید و هر روز حداقل با ۵ نفر حداقل شروع به گفتگو کنید. ساعت بپرسید، آدرس بپرسید، راجع به آب و هوا سوال کنید؛ مهم نیست راجع به چی، فقط با آنها صحبت کنید تا کم کم لذت بردن کودک درون‌تان را حس کنید.

هر چقدر قابلیت دوست یابی تان بهتر شود، امکان پیدا کردن دوستان باکیفیت تان بیشتر می‌شود و دوستان باکیفیت زندگی و سرنوشت باکیفیتی برایتان به ارمغان خواهند آورد.


۵ » رویاهای بزرگتر، موفقیت‌های بزرگتر

یادتان هست وقتی کودک بودیم چه آرزوهایی در سر داشتیم؟ پلیس، آتش نشان، فضانورد، دکتر و … اما چه اتفاقی افتاد؟ به ما گفته شد باید بزرگ شویم و یک شغلی برای خودمان دست و پا کنیم!

البته پلیس یا فضانورد شدن نیز یک شغل است، اما شغلی که آرزوی کودکی‌مان بود.
آنچه زمان های کودکی بسیار مهم بود فقط یک جمله بود باور داشتیم همه چیز ممکن است – و کم کم که بزرگتر شدیم این باور با افکار دیگران نابود شد.

اما افرادی که اجازه ندادند این باور باارزش شان نابود شود، تبدیل به افرادی شدند که نه تنها در شغل و حرفه مورد علاقه کودکی‌شان فعالیت می‌کنند، بلکه تبدیل به افراد سرشناسی در حرفه‌شان شدند و وضعیت مالی خوبی نسبت به دوستانی که شغل رویایی‌شان را دنبال نکردند دارند.

ما نیاز داریم کمی به عقب برگردیم.
زمانی که کودک بودیم و جلوه ناب موفقیت را در درونمان میدیدیم اما از آن اطلاع نداشتیم.
زمانی داشتن آرزوی بزرگ لذت بود، نه حسرت…

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.