پیشنهاد می‌کنم؛ گرگ‌ها را به زندگی خود دعوت کنید و با آن‌ها برقصید!

شاید با عنوان این مقاله شما نیز شوکه شده‌اید و از خود می‌پرسید: «مگر می‌شود گرگ‌ها را به منظقه امن خود دعوت کرده و با آن‌ها رقصید؟» ولی من با یک داستان ساده اثبات می‌کنم که برای اینکه یک مولتی‌میلیاردر خودساخته شوید و در مدار کسب ثروت قرار بگیرید؛ باید منطقه امن خود را ترک کرده و خود را هم فرکانس با گرگ‌ها کنید این زمانی است که منطقه امن خود را سریع ترک کنید و تنها راه تغییر شرایط زندگی‌تان، در واقع تغییر خود زندگی‌تان است. شاید شما جزو آن دسته از افراد باشید که تغییرات عمده در زندگی را دوست نداشته باشید، چرا که اکثر مردم از ناشناخته‌ها واهمه دارند و از آن دوری می‌کنند، اما چیزی که برای شما ناشناخته است، ممکن است برای فردی دیگر یک امر عادی باشد. با وینیک همراه باشید…

داستان زیر را با دقت مطالعه کنید…

در سال ۱۹۹۵ مجموعه اتفاقات عجیبی در پارک‌های یلواستون آمریکا رخ داد. مسوولان پارک ۱۴ گرگ را به مجموعه حیوانات پارک اضافه کردند،
همین! و این سرآغاز یک طوفان بود.
لابد فکر می کنید که آن‌ها به قتل و غارت پرداختند. اما صبر کنید.
هفتاد سال بود که سرو‌کله گرگ‌ها در آنجا پیدا نشده بود و به همین دلیل هم تعداد گوزن‌ها به شدت اضافه شده بود؛ چون هیچ موجودی آن‌ها را شکار نمی‌کرد. آن‌ها با چریدن خود، تقریبا پوشش گیاهی را کم و نابود کرده بودند. ولی به محض این که سروکله گرگ‌ها پیدا شد، تعدادی از گوزن‌ها را کشتند؛ اما این موضوع خیلی مهم نبود.
گرگ ها به طرز قابل ملاحظه‌ای رفتار گوزن‌ها را تغییر دادند. گوزن‌ها از جاهای مشخصی در پارک دوری می‌کردند. جاهایی که خیلی راحت در آن گیر می‌افتند به خصوص دره‌ها.
بلافاصله این مناطق احیا شدند.

در بعضی نواحی ارتفاع درخت‌ها تنها در عرض ۶ سال ۵ برابر شد. دره‌های بایر به سرعت به جنگل‌های سپیدار، بید و صنوبر تبدیل شدند. حشرات آمدند و با این اتفاق پرندگان شروع به مهاجرت به این جنگل‌ها کردند. تعداد پرندگان آوازخوان و مهاجر زیاد شد و به جمعیت سگ‌های آبی هم اضافه شد؛ چون سگ‌های آبی دوست دارند درخت بخورند. سگ‌های آبی هم مثل گرگ‌ها، مهندسان اکوسیستم هستند. آن‌ها برای گونه‌های دیگر جانوری ماوای امنی ایجاد می‌کنند و سدهایی که بر روی رودخانه‌ها می‌سازند.
برای سمور آبی، همستر، مرغابی، ماهی، خزندگان و دوزیستان؛ محلی برای زندگی ایجاد می‌کنند.
گرگ‌ها، گرگ‌های صحرایی را کشتند و در نتیجه تعداد خرگوش‌ها و موش‌ها اضافه شد.
این اتفاق تعداد شاهین‌ها، راسوها، روباه‌ها و گورکن‌ها را زیاد کرد. عقاب‌ها پایین آمدند تا از پسماندهایی که گرگ‌ها برجا گذاشته بودند؛ بخورند. خرس‌ها هم از این سفره نصیب بردند و جمعیتشان زیاد شد. بخشی از علّتش هم این بود که در بیشه‌های تازه، تمشک‌های بیش‌تری وجود داشت و خرس‌ها با شکار کرّه‌گوزن‌ها تاثیر گرگ‌ها را بیشتر کردند.
ولی ماجرا این‌جا خیلی جالب می‌شود. گرگ‌ها رودخانه‌ها را تغییر دادند. با رویش دوباره گیاهان و درختان، فرسایش خاک کمتر شد. مجاری رودخانه‌ها باریکتر شد. آبگیرها و شیارهای بیشتری ایجاد شد. تمامی این اتفاقات برای زیست بوم بسیار مفید بود. رودخانه‌ها به خاطر گرگ‌ها تغییر کردند و علّتش هم این بود که جنگل‌های جدید کناره رودخانه‌ها را حفظ کرد و مانع از نابودی سریع آن‌ها شد و در نتیجه مسیر رودخانه‌ها ثبات بیشتری پیدا کرد پس با بیرون راندن گوزن‌ها از بعضی مناطق و احیای پوشش گیاهی در مناطق درّه‌ای فرسایش خاک کمتر شد چون پوشش گیاهی باعث تثبیت خاک می‌شد و به این ترتیب برخلاف تعداد کم گرگ‌ها نه تنها اکوسیستم منطقه “یلواستون” که منطقه بسیار بزرگی است، تغییر کرد بلکه جغرافیای فیزیکی آن هم تغییر کرد.

بی‌شک همه شما فکر می‌کنید که اتقاقات بزرگ ناشی از تغییرات و تلاش‌های بزرگ است. اما نکته اینجاست که در سیستم داینامیکس، نقاطی وجود دارند که به آن‌ها نقاط اهرمی گفته می‌شوند. تغییرات کوچک در این نقاط اهرمی منجر به تغییرات بزرگ می‌شود.

دکتر حامد سلیمی بنیانگذار نسل جدید موفقیت/خالق برند وینیک

صرفا برای تقریب به ذهن بگذارید مثال بزنم. رولزرویس موتور هواپیما تولید می‌کرد. در فروش آن مشکل داشت. با یک تغییر و تاثیر بر نقطه اهرمی به فروش موفقیت‌آمیز دست یافت: به جای آن که موتور هواپیما را بفروشد که همه تا آن موقع این کار را می‌کردند تصمیم متفاوتی گرفت؛ آن‌ها موتور هواپیما را اجاره می‌دهند و تمام خدمات تعمیر و نگهداری را برعهده می‌گیرند و براساس میزان ساعت پرواز به موتورها رسیدگی می‌کنند.
این تغییر در «نقطه اهرمی» باعث شده تا شرکت‌های هواپیمایی نه متحمل هزینه‌های سنگین خرید اولیه شوند و نه متحمل هزینه‌های سنگین تعمیر و نگهداری و رولز رویس نیز جریان درآمدی مناسبی برای خود به صورت یکنواخت ایجاد کند. همین تغییر ساده منجر به تحول کسب وکار شد.

بنابراین می‌توان گفت:

نکته اول | به این بیاندیشید که نقاط اهرمی زندگی شما، کسب وکار شما و کشور شما چیست؟ و من چگونه می‌توانید این نقاط را دستخوش تغییرات محدود کنید تا این تغییرات محدود سرآغاز تغییرات اساسی شود؟ به عبارتی گوزن‌ها و گرگ‌های زندگی شما کدامند؟

نکته دوم | درک کنید که خیلی از تغییراتی که در زندگی شما رخ می‌دهد (ورود گرگ‌ها به زندگی، کسب وکار و کشور) ممکن است در گام اول تلخ و ناگوار باشد اما این تغییرات سرآغاز یک سلسله تغییرات خوب و دوست داشتنی است.

چرا تغییر در زندگی بسیار سخت است؟ و چگونه می‌توان آن را آسان‌تر کرد؟

من اعتقاد دارم به عنوان یک فرد و به عنوان رهبر کسب‌وکار، تغییر و اصلاح رفتار برای رشد‌ و توسعه، یکی از ضروریات زندگی است. توانایی شما برای به حداکثر رساندن عملکرد و بهره‌وری، بستگی به توانایی شما برای تغییر در یک راه مثبت دارد مثلا اگر چیزی در مورد خودتان وجود دارد که شما دوست ندارید یا اینکه موانعی وجود دارد که سد‌ راه شما برای رسیدن به هدف‌تان شده است؛ بهترین کار این است که آن را تغییر دهید. شاید در ظاهر انجام چنین کاری ساده به نظر برسد اما هرکسی که حتی ذره‌ای برای تغییر تقلا کرده است خوب می‌داند که این کار ساده نیست.

تغییر کردن می‌تواند برای فردی آهسته، ناامیدکننده و دردناک و یا برای فردی دیگر می‌تواند سرگرم‌کننده و یا الهام‌بخش باشد. به عنوان یک کارفرما برای بهتر شدن، چه به دنبال افزایش اعتماد‌ به نفس در شغل جدید باشید، و یا چه بخواهید با استرس کاری به نحوه کارآمد‌تری برخورد کنید تغییر کردن، سخت‌ترین کاری است که تابحال انجام داده‌اید. اما چرا تغییر بسیار دشوار است؟ و چگونه می‌توانیم خودمان را برای تغییر آماده کنیم:

موانع سر راه تغییر

هنگامی که شما می‌خواهید موقعیت پیشین خود را حفظ کنید، هیچ معجزه‌ جدیدی برای دگرگونی موقعیت‌تان رخ نمی‌دهد!

چهار مانع اصلی وجود دارد که سدِ راه مردم برای تغییر(و یا تلاش برای تغییر) می‌شود.

مانع اول | اینکه مانند هر فردی، زمانی که از دوران کودکی پا به عرصه‌ بزرگسالی می‌گذارید برخی از چیزهای خوب را با خود می‌آورید. نه تنها چیزهای خوب، بلکه چیزهای نه چندان خوب دیگری را که ما آن را اصطلاحا «توشه» یا «چمدان» تعریف می‌کنیم نیز با خود می‌آورید. معمولی‌ترین و شایع‌ترین بار این چمدان، عزت‌نفس پایین، کمال‌گرایی، ترس از شکست، خشم، نیاز به کنترل کردن و نیاز به خرسندی و لطف است. به جای یک فرد متفاوت بودن در بزرگسالی، این چمدان باعث می‌شود تا بر اساس فردی که در کودکی بودید فکر، احساس و رفتار کنید. اغلب اوقات بسیاری از محتوای این چمدان، باعث می‌شود که هنگام واکنش به این جهان، حالت دفاعی را به خود بگیریم، نتیجه‌ چنین چیزی می‌تواند هر تلاش ما را که برای رسیدن به موفقیت طی می‌کنیم به شکست و نابودی ختم کند.

مانع دوم | اینکه ما مخلوقاتی هستیم که به انجام دادن دوباره‌ عادت‌هایمان عادت کرده‌ایم. عادت‌هایی عمیقا ریشه‌دار در وجود ما که تا اندازه‌ای بر اساس آن‌ها فکر و رفتار می‌کنیم یا احساسات را تجربه می‌کنیم‌؛ این عادت‌ها بسیار شبیه به زمانی است که یک ورزشکار به تمرین کردن با استفاده از تکنیک‌های بد ادامه می‌دهد، سپس در انجام این تکنیک‌های بد استاد می‌شود و همین تکنیک‌های بد را در رقابت‌ها به کار می‌گیرد. به عبارت دیگر، شما از یک راه به خصوصی به دنیا واکنش نشان می‌دهید به این دلیل که این همان راهی است که همیشه استفاده می‌کنید. این عادت‌ها، واکنش‌های ناخودآگاه و بدون فکری را ایجاد می‌کنند که دیگر نه خوب هستند و نه می‌توان با آن‌ها سازگار شوید. تا زمانی که به انجام دادن این عادت‌ها وکارهای قدیمی ادامه می‌دهید نباید انتظار تغییر داشته باشید.

مانع سوم | اینکه به خاطر احساسات منفی همچون ترس، خشم، غم و ناامیدی که درحال تجربه کردن آن هستید نمی‌توانید برای تغییر کردن تلاش کنید. برای مثال اغلب مردم ترس از شکست را نمی‌توانند تغییر دهند.

مانع چهارم | اینکه شما اغلب محیطی را خلق می‌کنید تا با بهره‌مندی از آن بهترین مدیریت را بر روی محتوای چمدان، عادت‌ها و احساسات‌تان اعمال کنید. افرادی که با آن‌ها تعامل دارید و فعالیت‌هایی که در آن شرکت می‌کنید، به شما احساس راحتی و امنیت می‌دهند. متاسفانه این محیط ممکن است بسیار کوچک باشد و بدتر از آن اینکه شما را از تغییر کردن دلسرد می‌کند.

در همه‌ این موارد ماندن در جایی که هستید اثر خود-تباهی را برای شما در پی خواهد داشت. در واقع نه توان عمل کردن بر اساس توانایی‌هایتان را خواهید داشت و نه توان رسیدن به اهداف. در چنین شرایطی شما احساس درماندگی، ناامیدی و درجا زدن در زندگی را خواهید داشت.

پی ریزی پایه‌های تغییر

من باور دارم؛ با دگرگونی دنیای درون‌تان می‌توانید دنیای بیرونی‌تان را هم دگرگون کنید!

برخی ادعا می‌کنند که تغییر سریع و نیازی به هیچ تلاشی ندارد.اما باید خاطرنشان کرد که در تلاش برای تغییر، باید بر خلاف جریان کِشنده‌ چمدان، عادت‌ها، احساسات و محیطی که سال‌هاست مسیر زندگی شما را تعیین می‌کنند، شنا کنید. اما اگر بر این موانع غلبه کنید و خودتان را متقاعد کنید تا مسیری جدید در زندگی را بپیماید، چیزهایی شگفت‌انگیزی در انتظار شما خواهد بود.

بینش: از آنجا که تغییر بسیار دشوار است، جرات چنین کاری باید از جایی در عمیق‌ترین بخش وجود شما نشات بگیرد. تغییر می‌تواند با یک بینش ساده در عین‌حال قدرتمند مانند “دیگر توان ادامه دادن به این راه تکراری هر روزه را ندارم”. زمانی که شما این اندیشه را از ته‌دل و با تمام وجودتان قبول کردید، اولین قدم برای تغییر را برداشته‌اید. اولین قدم سخت‌ترین قدم است بنابراین تا اینجای راه مثل این می‌ماند که نصف راه را پیموده باشید.

احساسات: احساسات گرچه مانعی برای تغییر هستند اما می‌توانند برانگیزاننده‌ نیرومندی برای تغییر نیز باشند. احساسات چه مثبت باشند، مانند امید، القا، غرور، چه منفی مانند ترس، می‌توانند نقش یک محرک قوی برای تغییر ایفا کنند.

جرات: جرات و شهامت را می‌توان مهم‌ترین مشخصه‌ تغییر در زندگی دانست؛ به این دلیل که تغییر کردن ریسک به همراه دارد و ریسک کردن ترس‌آور است چرا که ممکن است شکست بخورید (البته آن روی سکه این است که در واقع فقط با ریسک کردن می‌توان تغییر کرد.) جرات برای تغییر کردن، به معنی رضایت و میل درونی برای تصدیق ویژگی‌هایی خود شما که ممکن هست نه درباره‌ی آن‌ها بدانید و نه علاقه‌ای به آن‌ها داشته باشید. و همچنین به معنی روبرو شدن با احساسات بدی که هنگام آگاهی یافتن از خودتان احساس می‌کنید است. شجاعت اجازه‌ی برداشتن «خویشتن قدیمی» و ترسیم کردن دوره‌ای جدید از زندگی را به شما می‌دهد. سپس جسورانه به جایی که قبلا تابحال کسی نرفته بروید.

تغییر، بسیار شبیه به پریدن در به درون آب خیلی سرد است. در ابتدا ممکن است شُک‌آور باشد و حتی احساس پشیمانی به شما دست دهد. اما پس از کمی در آب ماندن، شروع به انطباق با سردی خواهید کرد. همان چیزی که در ابتدا برا‌ی‌مان ترس‌آور بود حال بسیار دست‌یافتنی و لذت‌بخش شده است. چگونه چیزی که در ابتدا دردناک بود حال قوت‌دهنده‌ی ما شده است؟ و یا چگونه چیزی که در ابتدا برا‌یمان ناآشنا بوده حال با آن مانوس شده‌ایم؟

جهش ایمان: متاسفانه هنگامی که شروع به تغییر کردیم هیچ اطمینانی نیست که این امر محقق شود. در واقع معلوم نیست کی و چگونه این کار انجام می‌شود و همین عدم قطعیت می‌تواند فوق‌العاده وحشتناک باشد.

با این حال، شما باید مایل به قبول این عدم‌قطعیت برای تغییر کردن باشید و تنها راه غلبه چنین ترسی “جهش ایمان” است. جهش ایمان به معنای باور واقعی داشتن به خود و اعتماد و ایمان اساسی به کسی که، چیزی که و جایی که در آینده می‌خواهید باشید است. جهش ایمان به معنای تعهد برای خلق کردن یک زندگی جدید و معنی‌دار و باور داشتن به اتفاقات و چیزهای خوبی که بعد از تغییر رخ خواهند داد.

تعهد داشتن به موارد فوق‌الذکر، شما را مجبور به مقاومت در برابر موانع، دنبال کردن اهداف، و برانگیزاندن شما برای مشارکت لحظه به لحظه در فرایند تغییر، حتی زمانی که خسته، بی‌حوصله و ناامید هستید خواهد کرد.

فرآیند تغییر

پذیرش دگرگونی، به شما این اجازه را می‌دهد که به جای کورکورانه رد شدن، آماده‌ هر پیچ و خمی باشید که زندگی برایتان پیش می‌آورد!

مواردی که به آن‌ها پرداخته شد فقط گام‌های مورد نیاز برای تغییر کردن بودند. تغییر واقعی چیزهایی هستند که در ادامه توضیح داده خواهد شد. همان‌گونه که بیان شد تغییر می‌تواند ناامیدکننده، ترسناک، خسته‌کننده و تکراری باشد. شاید این سوال برای‌تان پیش آید که چه مدت زمانی طول می‌کشد تا تغییر را احساس کنید. در پاسخ باید گفت که این امر بستگی به توانایی شما برای برداشتن چهار مانع و پذیرفتن پایه و اساس تغییر و همچین توان شما برای تعهد به فرایند لحظه به لحظه‌ای تغییر دارد. اما اگر عمیقا متعهد به تغییر باشید بین ۶ تا ۱۲ ماه باید انتظار داشت که نتیجه را ببینید.

شناسایی موانع

اولین قدم برای طی کردن فرایند تغییر، تشخیص و شناسایی موانعی که شما را از تغییر کردن باز می‌دارد. شایع سخت‌ترین بخش از شناسایی موانع، کاوش در دنیای درونی خودتان است. تغییر واقعی هیچ‌وقت به صورت سطحی و یا خارج از درون شما اتفاق نخواهد افتاد. افرادی را تصور کنید که تمام عمرشان درحال نماز خواندن هستند، واقعا چرا از کاری که می‌کنند هیچ‌وقت خسته نمی‌شوند. این‌ها افرادی هستند که از درون باور به چنین چیزی را پذیرفته‌اند. همان‌گونه که اگر ما بدون تغییر از درون شروع به نماز خوندن کنیم خسته می‌شویم، در عمل برای تغییر نیز همین احساس را خواهید کرد.

تغییر نه تنها به معنی اینکه شما “چه شخصی” هستید، است می‌باشد بلکه به معنی اینکه “چرا شما باید این شخص باشید” نیز است. شما نیاز دارید تا کمی بیشتر با خود فکر کنید و آن چمدان، احساسات، عادت و محیطی که شما را به سمت هدف‌تان سوق می‌دهد انتخاب کنید. چنین موشکافی و بررسی دنیای درونی خود، شما را از مسیری که در حال حاضر بر روی آن هستید و رسیدن به مقصد نهایی که مدنظر‌تان است آزاد می‌کند.

تغییر اهداف

آگاهی، گامی اساسی برای فراهم آوردن زمینه‌ی دگرگونی‌هایی است که آرزو دارید در خودتان به وجود آورید!

ریشه‌دار کردن و ایجاد کردن اهداف روشنی از تغییراتی که می‌خواهید به شما کمک خواهد کرد تا تلاش، تمرکز و انرژی‌تان را مستقیما بر روی تغییراتی که می‌خواهید انجام شود صرف کنید. اهدافی که انتخاب می‌کنید باید مشخص کنند که تغییر در چه زمینه‌هایی برای رسیدن به آن‌ها لازم است، چگونه برای رسیدن به آن‌ها تغییر کنیم، و نتیجه‌ نهایی که مدنظر شماست را نشان دهند. به عبارت دیگر اهداف باید مشخص، عینی و دارای زمان تعریف شده باشند.

گام‌های عمل

مراحل عمل، اقدامات خاصی که برای رسیدن به هدف نیاز است را مشخص می‌کند. این مراحل می‌تواند طیف گسترده‌ای، از انجام یک رژیم ورزشی مخصوص تا حفظ کردن کنترل هیجانی در مواقع بحرانی برای متمرکز و جلوگیری از حواس‌پرتی را شامل شود. یکی از سخت‌ترین بخش‌های تغییر، طی کردن فرایند تغییر به صورت روز به روز، ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه، برای تعهد دادن به خود برای تغییر است (به این دلیل که هر زمانی که شما یک فرصت تغییر را از دست بدهید دوباره همان احساسات و عادت‌های قدیمی تکرار می‌شوند). بنابراین برای جلوگیری از چنین کاری، داشتن یک یادآور مفید و موثر، ضروری است.

در ادامه سه مورد از این‌ها را معرفی خواهیم کرد:

اولین مورد | داشتن پشتکار است؛ به این معنی که شما باید عزم و اراده‌ (همان طرز فکر) و انگیزه‌تان (همان عمل) را برای رسیدن به اهداف‌تان به صورت مداوم حفظ کنید.

دومین مورد | داشتن ثبات‌قدم و ایستادگی، بدین معنی که شما باید توانایی پاسخ قطعی به پس‌روی‌ها و وقفه در پیشرفت را که قطعا در مسیر تغییر با آن‌ها مواجهه خواهید شد را داشته باشید.

سومین مورد | صبور بودن است، شما باید به صورت مداوم به خودتان یادآوری کنید که تغییر کردن نیاز به زمان دارد. این کاری نیست که شما یک شبه بخواهید آن را بپیماید. اگر شما تعهدات خود، به پشتکار و تسلیم نشدن خود و به پایداری کردن و پافشاری کردن خود برای دگرگونی پای‌بند باشید، بی‌شک نتیجه‌ زحمات‌تان را خواهید دید.

نتیجه‌ نهایی

اگر مراحل را تا به اینجا طی کردید، مسلما نتایج خیره‌کننده‌ بسیاری پیش روی شما خواهد بود: رسیدن به اهداف زندگی که تعیین کرده بودید، به حداکثر رساندن عملکرد و بهره‌وری، می‌تواند بخشی از آن چیزهایی باشد که انتظارش را داشتید. به یاد داشته باشید دگرگونی کلی در شما، کسی که هستید و راهی را که در آن هستید تغییر می‌دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.